مطهرهمطهره، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

مطهره هستی مامان و بابا

من هستم و یک دنیا عشق

شرح حال این روز ها

عشق مامان سلام بعد از تولد دو سالگــــــیت خیلی خوب جمله بنـــــدی میکنـــــی و کــــامل صحبت میکنــــــی. بعضـــــی از کلمه ها رو خیلــــــی بـــــامزه ادا میکنــــــی و من وبــابــا حسابی برات ضعف میکنیم. مثلا: چیقی= قیچی سولتر= لوستر گیده= دیگه و... یه عروسک نوزاد داری که دیروز بی مقدمه اومدی بهم میگی مامان بیا این بیچاره رو بنداز رو پات بخوابه گناه داره آخه مامانش مرده. من در اون لحظه: آخه بچه جون این حرفارو از کجا یاد میگیری؟   بابا رو با کلمه هایی مثل عشقم، گلم ، زندگی و ... صدا می کنی. چند روز پیش بهم میگی : بابا ، بابای من باشه ؛ شوهر شما. باشه؟ من: ...
17 دی 1392

20

امروز کارتهای صد آفرینت رو آوردی که با هم بازی کنیم. داشتم مرتبشون میکردم که دیدم روی یکی از کارتهات با مداد نوشتی20000البته اعداد غیر لاتین. من :این چیه اینجا نوشتی؟ مطهره:  یعنی شما که مامان منی نمیدونی این چیه؟ من: چرا من میدونم، میخوام ببینم شما هم میدونی مطهره: با یه نگاه ... خوب این بیسته دیگه یاد گرفتی بیست چیه مامانم؟ من طبق معمول                                         عاشقتم دختر باهوشم   ...
1 دی 1392

نجوای مادرانه

دخترم... عزیز تر از جانم... حرفهای مادرانه ام ،چون نجوای پنهانی میان من و تو ، همراهت زندگی را خواهد پیمود... مثل نوری که در تاریکی دشواریهای زندگی از روزنه ای گم خواهد تابید و راه را به تو نشان خواهد داد... با عشق...   و تو فرشته کوچک من! به یاد داشته باش مرا که در گوشه ای از قلبت نشسته ام ودر گوش دلت نجوا می کنم که هرگز در کشاکش سختیهای زندگی ترسی به دل راه مده چرا که هیچ چیز سخت تر از آنی نیست که تصور می کنی پس با توکل ،صبر و استقامت و اندیشه بر همه مشکلات پیروز شو و بدان این خاصیت زتدگیست که روح تو را چون تکه سنگی خام در گذر سختیها می تراشد تا تندیسی شوی زیبا و با ...
1 دی 1392
1